جدول جو
جدول جو

معنی عامل طبع - جستجوی لغت در جدول جو

عامل طبع
(مِ لِ طَ)
روح و دل و نفس، و عاملان طبع یعنی سیارات و عناصر اربعه. (آنندراج). کنایه از روح حیوانی است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
عامل طبع
کار ساز سرشت جان دل روان
تصویری از عامل طبع
تصویر عامل طبع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خام طبع
تصویر خام طبع
بی ذوق، بی تجربه، برای مثال آتش اندر پختگان افتاد و سوخت / خام طبعان همچنان افسرده اند (سعدی۲ - ۴۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
آنکه خیالات فاسد داشته باشد. (آنندراج). ابله. احمق. نادان. کودن. (ناظم الاطباء). نعت است مر کسی راکه صاحب خیالات فاسد است. صاحب طبع خام:
خام طبع است آنکه میگوید بچنگ و کف مگیر
زلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.
سوزنی.
باز خانان خام طبع کنند
مال میراث یافته تبذیر.
خاقانی.
آتش اندر پختگان افتاد و سوخت
خام طبعان همچنان افسرده اند.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(عُ رِ طَ)
عبارت از عمر یکصدوبیست سال است، زیرا نزد حکما عمر نوع انسان صدوبیست سال باشد و کمی و بیشی آن از جهت عوارض باشد. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
حریص و طامع. (آنندراج از فرهنگ فرنگ). آزمند. طمعکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاملان طبع
تصویر عاملان طبع
کار سازان سرشت کار سازان سرنوشت: اختران آخشیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمله طبع
تصویر عمله طبع
کارگر چاپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام طبع
تصویر خام طبع
ابله، احمق، نادان، کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام طبع
تصویر کام طبع
حریص، طمعکار، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام طبع
تصویر خام طبع
((طَ))
کسی که اندیشه های بیهوده دارد
فرهنگ فارسی معین
بی تجربه، نامجرب، خام دست، ناآزموده، مبتدی
متضاد: مجرب، ابله، احمق، جاهل، کودن، نادان
متضاد: عاقل
فرهنگ واژه مترادف متضاد